Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران اکونومیست»
2024-04-30@17:20:18 GMT

فراموش نکنیم!

تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۱۸۲۶۷

فراموش نکنیم!

روزنامه‌ها خیلی زود یادشان رفت تصویر پرستارانی که بیمار شدند و بهبود نیافتند و نفس‌های آخرشان را زیر ونتیلاتور کشیدند، پرستارانی که هفته به هفته خانه نمی‌رفتند و بچه‌های‌شان را از راه دور و از پشت شیشه می‌دیدند و می‌بوسیدند ...

به گزارش ایران اکونومیست، به نقل از نورنیوز، «من سفید می‌پوشم تا تو سیاه نپوشی»؛ این جمله کوتاه با خطی کج و معوج روی دستان یک پرستار در ایام کرونا، قاب کوچکی از یک اتفاق بزرگ بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

خیابان، خیلی زود یادش رفت روزهایی که کل شهر زیر ماسک‌های پارچه‌ای پناه گرفته بود و همه از واهمه مرگ از نزدیک‌شدن به عزیزترین و آشناترین‌های‌شان هم می‌گریختند. روی در داروخانه‌ها با تکه‌ای کاغذ دست‌نویس نوشته شده بود که «ماسک نداریم»، «الکل نداریم» و این «نداریم‌»‌ها بعدا به رمدسیویر و سرم و واکسن هم رسید. 

خیابان خیلی زود یادش رفت روزهایی که مردم برای فرار از ویروس تاج‌داری که دنیا را تسخیر کرده بود، بست در خانه‌ها نشسته بودند. عزا و عروسی تعطیل شد. آدم‌ها نه از دیگری، بلکه از خودشان هم فرار می‌کردند، از دست‌هایی که از فرط شست‌وشو و ضدعفونی، خشک و پوسته‌پوسته شده بود، از بینی و دهانی که ممکن بود ذرات کووید۱۹ معلق در هوا را به درون بکشد، از ریه‌هایی که درگیر می‌شد. 

ترس چنان در جان مردم چنگ انداخته بود که خیلی‌ها حتی به هم تلفن هم نمی‌کردند و مانند زندانیان دربندی که گذران روزهای‌شان روی دیوار خط می‌کشیدند، ایام قرنطینه را می‌شمردند.

هر چیزی که نمی‌شد در انبوهی از آب، الکل و سفیدکننده شناور کنی، حکم یک بمب ساعتی و مملوء از ویروس داشت که دو سال به زمین و زمینیان اجازه نداد نفس بکشند. دست‌دادن و روبوسی ممنوع، غذاخوردن در رستوران ممنوع، فاصله کمتر از دو متر از هم ممنوع، تجمع بیش از دو یا سه‌نفر در اتاق‌ها ممنوع، تردد در خیابان‌های شهر بعد از ساعت ۱۰ شب ممنوع، سفرهای بین‌شهری بدون مجوز فرمانداری ممنوع، فقط مرگ بود که آزادانه قدم می‌زد و به همه جا سرک می‌کشید.

گورستان خیلی زود یادش رفت که دو قسمت شده بود، کرونایی‌ها و طبیعی‌ها. سر خاک کسانی که بر اثر این بیماری جان خود را از دست داده بودند، جز چند نفر از اعضای درجه یک خانواده کسی نبود، البته اگر آنها هم مبتلا نشده بودند. 

حتی فاتحه‌خوانی بر سر مزار درگذشتگان نیز با ترس و لرز همراه بود و آدم می‌ترسید به سنت معمول دو انگشتاش را برای چند ثانیه روی سنگ‌ گورها بگذارد. گورستان خیلی زود یادش رفت روزهایی که حتی برای شست‌وشو و تدفین اموات هم آدمی نبود و جسدها در کیسه‌های سیاه ردیف چیده می‌شد.

بیمارستان خیلی زود یادش رفت بخش‌هایی که تعطیل شده بود تا بخش کرونایی‌ها بزرگ‎تر شود، روزهایی که حتی ماسک و دست‌کش به اندازه کافی نبود و سهمیه‌بندی شده بود، روزهایی که کادر درمان نه تنها مرخصی نداشت، بلکه از فرط مراجعه بیماران هیچ‌کس حتی نمی‌توانست یک‌لحظه خودش و خستگی‌اش را روی یک صندلی رها کند. 

همه جا تعطیل بود و سکوت و بیمارستان به اندازه همه‌جا در تقلا و هیاهو بود. کرونایی‌ها، بیماران ممنوع‌الملاقاتی بودند که از یک طرف با مرگ و از طرف دیگر با ترس و تنهایی دسته‌پنجه نرم می‌کردند. 

موج اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم و ... برای بقیه شهروندان یک عدد بود، اما برای کادر درمان، برای پزشکان و برای پرستاران، روزهای آخرالزمانی بود که هر ساعتش با صدها بیمار و صدها هزار ویروس می‌گذشت. گرچه روزهای ابتدایی ویدئویی از رقص و شادی کادر درمان برای روحیه دادن به بیماران منتشر می‌شد، اما لبخندها کم‌کم رنگ باخت.

تقویم خیلی زود یادش رفت روزهایی که مهم نبود چه ماهی از سال یا چه روزی بود، روزهایی که شاید عید نوروز و سوگ‌واری ایام محرم، به چاردیواری خانه‌ها محصور بود، روزهایی که تمام عناوین و مناسبت‌هایش روی کاغذ کِز کرده بود، روزهایی که با تعداد بیماران تازه مبتلا، بیماران بدحال و بستری در آی‌سی‌یو و تعداد قربانیان شمرده می‌شد. 

مدرسه خیلی زود یادش رفت روزها و ماه‌هایی که نیمکت‌هایش در سکوت فرو رفته بود، سینما خیلی زود یادش رفت ماه‌هایی که پرده اکران بی‌حال و بی‌رمق افتاده بود، صحنه تئاتر خیلی زود یادش رفت هر نمایش زنده‌ای چقدر بوی مرگ می‌داد، استادیوم خیلی زود یادش رفت فوتبالیست‌هایی که خبر ابتلایشان مخفی نگه داشته می‌شد، پارک‌ها و بوستان‌ها خیلی زود یادشان رفت، تاب‌ها را فقط وزش باد تکان می‌داد.

روزنامه‌ها خیلی زود یادشان رفت تصویر پرستارانی که بیمار شدند و بهبود نیافتند و نفس‌های آخرشان را زیر ونتیلاتور کشیدند. پرستارانی که هفته به هفته خانه نمی‌رفتند و بچه‌های‌شان را از راه دور و از پشت شیشه می‌دیدند و می‌بوسیدند، فرشته‌های زمینی که همیشه هم خانواده‌های همراهی نداشتند و از آنان می‌خواستند اگر به جان خود رحم نمی‌کند، حداقل به جان آنها رحم کند و دیگر نرود، خانواده‌های ترسان و هراسانی که می‌پرسیدند مگر چقدر حقوق می‌گیری؟!

عکس یادداشت: تصویری از شهدای کادر درمان

 

منبع: خبرگزاری ایسنا

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: کادر درمان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۱۸۲۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آنچلوتی آدامس می‌جود چون سیگار ممنوع است!‏

به گزارش "ورزش سه"، کارلو آنچلوتی سالها روش خاصی برای تحمل ‏تنش‌ ناشی از مربی‌گری داشت. از روزهایی که در کشورش پارما و ‏یوونتوس و بعد میلان کار می‌کرد و حتی زمانی که سری آ را ترک کرد. ‏

آنچلوتی بعد از ترک ایتالیا هدایت چلسی، رئال مادرید، پاری سن ‏ژرمن، بایرن مونیخ، ناپولی و اورتون را بر عهده گرفت و تابستان 2021 ‏دوباره به رئال برگشت تا یکی از موفق‌ترین دوره‌های مربی‌گری‌اش را ‏تجربه کند. ‏

آنچلوتی تا سال 2003 حتی روی نیمکت و در کنار زمین سیگار ‏می‌کشید ولی در آن سال فیفا سیگار کشیدن در کنار خط را ممنوع ‏کرد و آنچلوتی مجبور شد برای فرار از تنش‌های حین بازی به روش ‏دیگری رو بیاورد. ‏

از آن زمان بود که آنچلوتی جویدن آدامس را انتخاب کرد. همان روشی ‏که پیش از سر الکس فرگوسن به خاطر آن معروف شده بود. ‏

یکی از صحنه‌هایی که کارلو آنچلوتی و آدامس را روزها سر زبان‌ها ‏انداخته بود ژانویه 2023 و در میانه دیدار رئال و اتلتیک بیلبائو بود که ‏یکی از هواداران به سراغش رفته و از آنچلوتی آدامس خواست. کارلتو ‏بدون اینکه جا بخورد دو آدامس به این هوادار تعارف کرد تا نشان ‏بدهد هیچوقت بدون آدامس وارد زمین نمی‌شود. ‏

سرمربی رئال مادرید در سال 2015 اعتراف کرد که در جریان یک ‏مسابقه سیزده تا پانزده آدامس می‌جود تا بتواند تنش ناشی از بازی ‏را تحمل کند. ‏

با توجه به صحبتهای گذشته آنچلوتی به نظر می‌رسد یکی از عواملی ‏که باعث می‌شود او در کنار زمین تنش زیادی داشته باشد ترس از ‏اخراج شدن است. آنچلوتی بارها با اخراج مواجه شده، چه در دوره ‏اول حضورش روی نیمکت رئال و چه در بایرن مونیخ و چلسی.‏

او در فوریه 2023 گفت:" احتمال اخراج شدن برای مربی‌ها یک ‏واقعیت است. همه ما اخراج شده‌ایم حتی پپ گواردیولا. برای من ‏زیاد اتفاق افتاده ولی هنوز اینجا هستم". ‏

دیگر خبرها

  • هفته بیست و پنجم لیگ برتر| پیکان دقیقه 90 چپ شد/شمس آذر با برد باخت به استقلال را فراموش کرد
  • «وعده صادق»؛ عملیاتی که نباید فراموش شود
  • پخش سریال حشاشین در ایران ممنوع شد
  • وحید شمسایی: یک برند، پول عجیبی به من می داد تا برای تبلیغات برنج بخورم؛ مردم تولدم را فراموش می‌کنند اما سالگرد برنج نخوردنم را تبریک می‌گویند! / فیلم
  • آنچلوتی آدامس می‌جود چون سیگار ممنوع است!‏
  • منافی:باخت به آلومینیوم را بزرگ نکنیم، در لیگ فرصت جبران هست
  • اختلال ترس از فراموش شدن چیست؟
  • سریال «حشاشین» در ایران ممنوع اعلام شد
  • آلبوصبیح: استقلال را فراموش کردیم
  • سگ گردانی در بوستان‌های کرج ممنوع شود